ارباب سلام...

از دعا های پشت سر هر زائر پیاده ات سلام می دهم....

از زبان جامانده گان...

ازحسرت قافله های نشسته...

از حسرت لبهای تر نشده به چای موکبت....

از سلامت وجود هر که پا داشت ونیامد...

از هر که عاشقت بود و همت نه...

از دلی که بود وجگری که ...

از خودم می گویم...

هی میخواهم شکوه کنم ...

هی گلویم میشکند..

هی میخواهم خودم را مقایسه کنم با زائران فلجت..

هی می بینم قابل قیاس نیستم ...

تا تو نخواهی هیچ کس را نمیخری...

هیچکس را راهی نمیکنی...

از اینجا سلام می گویم...

تلبیه می دهم...

لبیکت را فریاد میزنم...

تو از نفحات سحر بشنو درد دوریم را...

جنون درد خوبیست اگر برای تو باشد...

این شبها به تب دوریت دچارم...

                                   تاتو آیی به سر بالینم ....به دوعالم ندهم لذت بیماری را